به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: فعل خدا را حمل بر صحّت کن. بگو شاید با من کاری دارد که اینطور رفتار میکند. چطور مجنون فعل لیلی را حمل بر صحبت کرد. لیلی برای مجنون آش نذر کرده بود. چون دید مجنون متحیّر و سرگردان شده، به او میگویند دیوانه. هوش ندارد، حواسش جمع نیست. او هم مجنون را میخواهد امّا چیزی که هست مجنون شلوغ میکند رسوایی به بار میآورد. لیلی آش نذر کرد که حال مجنون جا بیاید. لیلی خودش آش نذر کرد. در این معنا غور کنید. خود لیلی برای مجنون آش بار کرده است تا مجنون حالش جا بیاید. مجنون هم گرسنه بود شنید که لیلی آش نذری میدهد، آمد که آش بگیرد. یکی از خرابکاریهایش هم همین بود. لیلی صدقه میدهد برای مجنون، این ناشی هم آمده خودش از آن صدقه بخورد. برای کسی که صدقه میدهند خوب نیست خودش از آن بخورد. گوسفندی که قربانی میکنند و یا پدر و مادر برای فرزندشان عقیقه میکنند میگویند پدر و مادر خودشان نخورند. چرا؟ چون بچه مال خودشان است.
گوشت آن را بدهند مومنین بخورند ثواب دارد. میگویند اگر صدقه میدهید خودتان از آن استفاده نکنید. وقتی میگویند صدقه بر ما حرام است، معنایش همین است. صدقه به کلّی بر ائمه(ع) حرام است. صدقه تزکیه و صدقه ال به آنها حرام است. امّا خمس، طیّب است، پاک است و موجب ازدیاد مال است. گُلِ مال است، میرسد. به همین خاطر است که گفتهاند زکات و تزکیه مال و فطریه به سادات نمیرسد. اگر کسی خودش سیّد نیست، به سیّد ندهد، چون به آنها نمیشود زکات داد. زکات تزکیه است، مال را پا کمیکند بدن را پا کمیکند. فطریه که میدهد بدن را پاک میکند. عام نمیتواند فطریهاش را به سادات بدهد برای اینکه آنها باید چیز پاک بخورند و پاک باشند. عام به عام زکات بدهد. سیّد هم به سیّد.
مجنون آمد از لیلی آش بگیرد، لیلی ظرفش را شکست. یعنی زکات را که تو نباید بخوری. من برای تو تزکیه کردم. مجنون اینها را نمیدانست اما به لیلی حُسنظنّ داشت و او را دوست داشت. حمل بر صحّت کرد. وقتی به طعنه به مجنون گفتند تو که برای لیلی طبل میزنی ببین که آش به تو نداد. ظرفت را هم شکست . آنها درد مجنون را نمیدانستند چیست لذا اینطور حرف میزدند. مجنون هم حمل بر صحّت کرد و گفت:
اگر یاد دیگرانش بود میلی / چرا ظرف مرا بکشست لیلی
این حمل بر صحّت است. امیدوارم شما هم به خدا، به ائمه(ع) و به برادر دینی خود حسنظن داشته باشید. اگر یک وقتی چیزی دیدید بگویید من نمیدانم شاید نیّت خیری داشته است. ضرر نمیکنی. البته خداوند بالاتر از این حرفهاست اما چارهای نداریم. برای اینکه بیشتر به خدا نزدیک شویم این کار را میکنیم. اگر کم یا زیاد میکند، یکی را دختر میدهد، یکی را پسر میدهد، یکی را اصلاً نمیدهد جنگ و دعوا راه نیندازیم. بدانیم که چه کار میکند. حمل بر صحّت کنید بگذارید راه باز شود. راه که باز شد آن وقت کیف کنید و بروید جلو. پیامبر خدا(ص) فرمود حَسِّنُوا ظُنُونَکُم بِالله. (وسائل الشیعه جلد دوم صفحه 488) حسنظن خود را به خدا زیاد کنید.
مراد حسنظنّ باطنی است. اصل کار با باطن است. هر چه میتوانید گمانتان را به خدا شیرین کنید، قشنگ کنید، زیبا کنید. خداوند به قلبها نظر دارد، میفرماید: اِنَّ اللهَ لاینظُرُ اِلی صُوَرِکُم وَ لِکن یَنظُرُ اِلی قُلُوبِکُم (مستدرک الوسائل جلد 11 صفحه 264) خداوند به صُوَر شما کاری ندارد، به قلب شما کار دارد. راه، راه قلبو است. عقل آدمی را زیاد میکند، نفس را میمیراند. انسان را بزرگ میکند عزیز میکند. همه اینها راه دل است.
کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 148
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
نظر شما